صف نامرتبی از بچههای پیشدبستانی که لباسهای پایینتنه مشکی و بالاتنه سفید پوشیدهاند، روی صحنه آهنگهای گروه کر را با صدای بلند میخوانند.
پسرم صورتش را به سمت اشتباه گرفته و انگشتانش را میجود.
سعی میکنم نگاهش را جلب کنم و لبخندی دلگرمکننده به او بزنم، در حالی که کلمات آشنایی را که هفتههاست با صدای بلند و با اعتماد به نفس در خانهمان میخواند، تقلید میکنم. اما او ترجیح میدهد از نگاه من اجتناب کند و در عوض روی یک میخ کج و معوج تمرکز کند.
من به عنوان یک معلم سابق مدرسه ابتدایی، بچههای کوچک را ترغیب کردهام که در انواع و اقسام اجراها، نمایشها و تئاترها صاف بایستند، به تماشاگران نگاه کنند و با صدای بلند و مغرورانه صحبت کنند. اما حالا که خودم یک مجری بیمیل دارم ، دارم به خودم شک میکنم و دقیقاً نمیدانم چطور میتوانم تفاوت بین یک رفتار اجتماعی نامناسب و چیزی جدیتر را تشخیص دهم؟
خجالتی بودن در مقابل درونگرا بودن والدین اغلب وقتی فرزندانشان نسبت به غریبهها یا موقعیتها و مکانهای ناشناخته محتاطانه و کاملاً قابل قبولی نشان میدهند، آنها را "خجالتی" مینامند. اما جین اتو، روانشناس بالینی در پالوس وردس، کالیفرنیا، میگوید: "برای والدین و معلمان مهم است که بین خجالتی بودن زودگذر و یک نوع شخصیت واقعی که احتمالاً تا بزرگسالی ادامه خواهد یافت، تمایز قائل شوند." او میگوید: "خجالتی بودن و درونگرایی دو چیز متفاوت هستند. کودکی که خجالتی است، اغلب در موقعیتهای اجتماعی احساس ناراحتی میکند و احساس آسیبپذیری میکند. اما اغلب این بچهها به کندی با دیگران ارتباط برقرار میکنند و با افزایش سطح راحتیشان، بیشتر درگیر میشوند و عمدتاً در موقعیتهای جدید یا در اطراف افرادی که نمیشناسند، خجالتی هستند."
او میگوید، از سوی دیگر، درونگراها به شدت میزان مشخصی از تنهایی را ترجیح میدهند و باتریهای خود را با اوقات فراغت و تنهایی شارژ میکنند.
به خاطر داشته باشید که برچسب زدن به فرزندتان به عنوان «خجالتی» برای توجیه رفتاری که ممکن است خجالتآور یا بدرفتاری بدانید، مانند امتناع از سلام کردن به بزرگسالان، ممکن است ضرر بیشتری نسبت به فایده داشته باشد. فران والفیش، رواندرمانگر خانواده و روابط در بورلی هیلز و نویسنده کتاب « والدین خودآگاه »، میگوید: «اگر فرزندتان را خجالتی بنامید، خطر این است که آنها آن را به عنوان یک نقص یا کمبود در نوعی رفتار تلقی کنند . »
سارا تورن*، مربی فرزندپروری و مادر، خیلی زود متوجه شد که دخترش نشانههایی از درونگرایی را نشان میدهد ، اما او همچنین احساس نمیکند که «خجالتی» خطاب کردن یک کودک مفید باشد. او میگوید: «من خجالتی بودن را به عنوان یک برچسب دوست ندارم، زیرا اغلب به موقعیت بستگی دارد. بسیاری از کودکان با کودکان دیگری که با آنها خوب کنار میآیند یا با بزرگسالانی که میدانند چگونه با کودکان به خوبی تعامل کنند، کاملاً اعتماد به نفس دارند. گاهی اوقات بزرگسالان اگر کودکی به روشی که از نظر اجتماعی از او انتظار میرود، پاسخ ندهد، به او برچسب خجالتی میزنند.»
والفیش به والدین توصیه میکند برای حمایت از کودکان خجالتی یا ذاتاً درونگرا در کاوش جهان، فرصتهایی را برای تمرین مهارتهای اجتماعی به روشی غیرتهدیدآمیز فراهم کنند. او پیشنهاد میکند والدین قرارهای بازی را فقط با یک کودک دیگر ترتیب دهند، زیرا گروههای بازی، به ویژه سه نفره، میتوانند منجر به کنار گذاشته شدن کودکان کمجرأتتر شوند. والفیش همچنین به والدین توصیه میکند که در انتخاب افرادی که با فرزندشان تعامل میکنند، گزینشی عمل کنند. «یک کودک آرام و ملایم را برای قرار بازی دعوت کنید. و اگر فرزندتان در نزدیکی شما احساس امنیت بیشتری میکند، نزدیک او بنشینید اما تا جایی که میتواند به راحتی تحمل کند، دور از او بنشینید. شما میخواهید بدون اینکه وابستگی او به خود را تقویت کنید، حامی او باشید.»
اضطراب چیزی بیش از کمرویی است. اضطراب، برخلاف کمرویی، وضعیتی است که اغلب با علائم جسمی همراه است و معمولاً باعث ناراحتی و استرس در افراد مبتلا میشود.
موسسه اضطراب اجتماعی، تنها مرکز درمانی در جهان که منحصراً در درمان اضطراب اجتماعی تخصص دارد، خاطرنشان میکند که کمرویی یک ویژگی شخصیتی است، در حالی که اضطراب اجتماعی با احساسات منفی طاقتفرسا همراه است. اتو میگوید: «افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی روزانه ترس، اضطراب، استرس، خجالت و تحقیر را تجربه میکنند. میزان اضطراب تجربه شده برای ایجاد درد عاطفی شدید و اجتناب افراد از موقعیتها، به جای مواجهه با آنها و تجربه ترس و اضطراب، کافی است.»
بنابراین مراقب هرگونه علائم جسمی یا عاطفی همراه با علائم ظاهری رایجتر کمرویی در فرزندتان باشید. اتو میگوید: «به دنبال شکایات جسمی مانند سردرد یا دلدرد باشید، به خصوص در مواقعی که کودکان ممکن است احساس ترس یا نگرانی کنند. بسیاری از بچهها یکشنبه شب بیمار میشوند زیرا صبحها از رفتن به مدرسه مضطرب هستند و احساس قریبالوقوع عذاب یا وحشت را تجربه میکنند.»
زیدة خازع، مادر دو فرزند، همیشه میدانست که یکی از دخترانش خجالتی است و نگران پیامدهای این موضوع بر زندگی اجتماعی دختر کوچکش بود. او میگوید: «من نگران بودم چون او دوستانی میخواست که با آنها بازی کند، اما پیامهای گیجکنندهای به همسالانش میفرستاد. او آنقدر خجالتی است که حتی نمیتواند سلام کردن را شروع کند، مگر اینکه آنها نزدیکترین دوستش باشند.»
اما تشخیص اخیر اضطراب، نحوه برخورد او با مسائل را تغییر داده است. ثبت نام دخترش در کلاسهای ورزشی به او کمک کرد تا زمانهای منظم و قابل پیشبینی برای تعامل با دیگران ایجاد کند. و همراهی دخترش در جشن تولدها (به جای اینکه فقط او را به خانه برساند) به او کمک کرد تا از نظر عاطفی حمایت شود و در عین حال او را به معاشرت بیشتر تشویق کرد.
اگر به نظر میرسد اضطراب فرزندتان بر توانایی او در لذت بردن از زندگی تأثیر میگذارد، با پزشک خود صحبت کنید. جولیا کوک، مشاور و متخصص والدین در فریمونت، نبراسکا، میگوید: «اما در این میان، میتوانید چند گام کوچک بردارید.» کوک میگوید، حتی اگر نگرانیهای فرزندتان غیرمنطقی به نظر میرسد، سعی کنید آنها را واقعاً بپذیرید و در عین حال اطلاعات نادرست را به آرامی اصلاح کنید. همیشه سعی کنید فرزندتان را به موقع یا زودتر به رویدادها برسانید، زیرا دیر رسیدن میتواند سطح اضطراب را افزایش دهد. برای مقابله با اضطراب مورد انتظار، استراتژیهای مختلفی را بازی کنید - اگر خودتان نحوه واکنش در موقعیتهای خاص را الگو قرار دهید، مفید است. و هر زمان که میتوانید، به فرزندتان اجازه دهید و او را تشویق کنید که کارها را به تنهایی انجام دهد.
هدف علم روانشناسی چیست؟