برای اکثریت قریب به اتفاق افراد مبتلا به افسردگی، خستگی یک علامت برجسته است، یکی از اولین علائمی که ظاهر میشود و از آخرین علائمی است که با درمان از بین میرود. این بیماری باعث میشود افراد تحریکپذیر، ناتوان در تمرکز و عموماً بیعلاقه به انجام هر فعالیتی شوند. همچنین باعث میشود افراد کند و تنبل شوند و انرژی آنها با خواب بازیابی نشود.
تصور میشود که کمبود انرژی، حداقل تا حدی، پاسخی به التهاب باشد. بسیاری از علائم افسردگی مشابه رفتارهایی است که در بسیاری از حیوانات وحشی که به میکروبها آلوده شدهاند، دیده میشود - آنها کمفعالتر میشوند، از حیوانات دیگر کنارهگیری میکنند، و به مواد خوشطعم کمتر واکنش نشان میدهند. این خوشه از پاسخها به عنوان رفتار بیماری شناخته میشود و توسط عامل عفونی ایجاد نمیشود، بلکه توسط پاسخ ایمنی ناشی از تهدید عفونت ایجاد میشود. این واکنش توسط سیتوکینها، ترکیبات سیگنالدهنده کلیدی سیستم ایمنی که زمینه را برای التهاب فراهم میکنند، هدایت میشود.
آیا افسردگی باعث آسیب مغزی میشود؟
هرچه یک دوره افسردگی بیشتر طول بکشد، احتمال عود آن بیشتر میشود. دلیلش این است که افسردگی مغز را به شیوههایی تغییر میدهد که اکنون به تازگی قابل درک هستند. استرس مداومی که باعث افسردگی میشود، آبشاری از هورمونهای مرتبط با کوچک شدن هیپوکامپ، بخشی از مغز که برای ذخیره و بازیابی خاطرات ضروری است، را آزاد میکند. چنین تأثیری، مشکلات حافظهای را که افراد مبتلا به افسردگی معمولاً تجربه میکنند، توضیح میدهد.
مشخص نیست که آیا درمان با داروهای ضد افسردگی فعلی همیشه اندازه هیپوکامپ را بازیابی میکند یا خیر. تغییرات شناختی دیگری نیز به دلیل افسردگی درمان نشده وجود دارد، مانند سوگیری مداوم برای یادآوری اطلاعات با کدگذاری منفی، که یکی دیگر از نشانههای افسردگی است.
افسردگی درمان نشده همچنین فعالیت موادی را تغییر میدهد که به تنظیم میتوکندری، کارخانههای انرژی همه سلولها، کمک میکنند، اما به ویژه برای عملکرد مغز حیاتی هستند زیرا مغز یک اندام فعال متابولیکی است. از طریق این مکانیسم و مکانیسمهای دیگر، افسردگی درمان نشده یا مزمن میتواند راه را برای زوال شناختی زوال عقل هموار کند. افسردگی به طور فزایندهای به عنوان یک بیماری عصبی-تخریبی در نظر گرفته میشود.
آیا افسردگی میتواند بر درد تأثیر بگذارد؟
آمارها نشان میدهد که میلیونها آمریکایی - و همچنین ۲۰ درصد از مردم در سراسر جهان - از درد مزمن، به ویژه کمردرد، رنج میبرند. درد مزمن یک فشار قابل توجه بر بدن است که خود میتواند باعث افسردگی شود. مطالعات نشان میدهد که افسردگی همچنین باعث تغییراتی در شبکه نواحی مغزی درگیر در پردازش درد فیزیکی ، از جمله قشر مغز و مراکز مغز تحتانی میشود. به نظر میرسد شبکه درد در افسردگی بیش فعال است و میزان فعالیتی که در چنین مناطقی در اسکنهای مغزی دیده میشود، با شدت افسردگی که بیماران تجربه میکنند، همبستگی دارد.
محققان همچنین دریافتهاند که وقتی داروهای ضد افسردگی بر افسردگی تأثیر میگذارند، حداقل تا حدی از طریق کاهش فعالیت مسیرهای درد است. چیزی که پزشکان هنوز متوجه نشدهاند این است که چرا درد تشدید شده در بین بیماران بسیار متفاوت تجربه میشود، به طوری که برخی درد را به صورت رنج روانی تجربه میکنند و برخی دیگر از درد جسمی شکایت دارند.
سیستم ایمنی بدن چه نقشی در افسردگی دارد؟
اکنون تصور میشود که سیستم ایمنی عامل مهمی در افسردگی است، زیرا دانشمندان کانالهای ارتباطی زیادی بین سیستم ایمنی و سیستم عصبی شناسایی کردهاند. شواهد فزایندهای وجود دارد که افسردگی میتواند ناشی از التهاب در هر جایی از بدن باشد . یکی از اثرات متعدد استرس، که اغلب باعث افسردگی میشود، افزایش سطح سیتوکینها در بدن است.
سیتوکینها یکی از انواع مواد سیگنالدهنده ایمنی هستند که در صورت وجود خطر برای سلولها، مانند احتمال عفونت، آزاد میشوند. آنها التهاب را به عنوان راهی برای خصمانه کردن محیط سلولی برای مهاجمان تحریک میکنند. محققان مدتهاست میدانند که سطح عوامل التهابی در بیماران مبتلا به افسردگی بالا میرود. اکنون آنها میدانند که چنین عوامل پیشالتهابی میتوانند به سد خونی مغزی نفوذ کرده و نحوه عملکرد مغز را تغییر دهند. آنها بسیاری از رفتارهای مشخصه افسردگی را القا میکنند - کاهش انرژی و فعالیت، به حداقل رساندن تماس اجتماعی، کاهش احساسات لذتبخش. شواهدی وجود دارد که آنها همچنین اتصالات عصبی بین قسمتهایی از مغز را که برای پردازش محرکهای عاطفی ضروری هستند، تضعیف میکنند.
افسردگی چگونه بر وزن بدن تأثیر میگذارد؟
افسردگی تأثیرات عمیقی بر متابولیسم بدن دارد. افزایش سطح هورمونهای استرس مرتبط با افسردگی، در میان اثرات فراوانشان، تأثیر مستقیمی بر متابولیسم گلوکز در بدن دارد. اثر نهایی، افزایش مقاومت به انسولین است که منجر به تجمع چربی شکم میشود. افسردگی نه تنها خطر ابتلا به دیابت، بلکه به طور مستقل، افزایش وزن را نیز افزایش میدهد. علاوه بر این، افسردگی به ویژه انگیزه انجام هر کاری را مختل میکند، بنابراین افراد مبتلا به افسردگی ورزش کمی انجام میدهند که یکی دیگر از عوامل افزایش وزن است. افزایش چربی شکم یکی دیگر از راههایی است که افسردگی از طریق آن افراد مبتلا را مستعد بیماری قلبی میکند.
قلب چه نقشی در افسردگی دارد؟
بیماری قلبی مدتهاست که با افسردگی اساسی، چه به عنوان علت و چه به عنوان معلول، مرتبط دانسته شده است. احساس افسردگی پس از حمله قلبی رایج است. با این وجود، افسردگی یک عامل خطر مستقل برای بیماریهای قلبی است . پزشکان و محققان چندین مسیر بیولوژیکی را شناسایی میکنند که از طریق آنها افسردگی ممکن است یک رویداد قلبی را تسریع کند. افراد مبتلا به افسردگی سطح بالایی از مواد التهابی دارند که نقش مستقیمی در بیماری قلبی دارند.
آنها همچنین تغییراتی در پلاکتهای خون، سلولهایی در خون که برای مکانیسم لخته شدن ضروری هستند، دارند. یکی دیگر از ارتباطات احتمالی بین افسردگی و بیماری قلبی، اختلال در تنظیم سیستم عصبی خودکار (ANS) است. واکنشپذیری تغییر یافته به استرس که در افسردگی رایج است، ANS را نیز مختل میکند، که بسیاری از جنبههای عملکرد قلب را کنترل میکند. یکی از اثرات آن افزایش احتمال آریتمیهای قلبی است.
هورمونهای مرتبط با استرس که اثرات مضری بر عملکرد مغز دارند، از راههای دیگری نیز بر عملکرد قلب تأثیر میگذارند - مانند تغییر متابولیسم گلوکز در سلولهای قلب که تشنه انرژی هستند. یک مطالعه اخیر روی تقریباً ۱۵۰،۰۰۰ نفر در ۲۱ کشور گزارش میدهد که حوادث قلبی عروقی و مرگ در افرادی که چهار یا بیشتر علائم افسردگی دارند، در مقایسه با افرادی که این علائم را ندارند، ۲۰ درصد افزایش یافته است. این خطر در همه کشورها افزایش یافته است، اما در مناطق شهری بیش از دو برابر مناطق روستایی و در مردان دو برابر زنان بوده است.