اضطراب اجتماعی می تواند عمیقاً بر توانایی فرد برای اجتماعی شدن و برقراری ارتباط با افراد دیگر تأثیر بگذارد. برای کسانی که از اختلال اضطراب اجتماعی تمام عیار رنج می برند، که در هر سال تا هفت درصد از جمعیت بزرگسال را شامل می شود ، علائم اضطراب اجتماعی می تواند طاقت فرسا، ناتوان کننده و فراتر از توانایی کنترل باشد.
ویژگی های تعیین کننده اضطراب اجتماعی عبارتند از:
* ترس شدید از تعاملات اجتماعی در زمینه های مختلف
* اضطراب پیشبینیکننده که باعث میشود مبتلایان به اضطراب اجتماعی از فرصتهای گفتگو یا سخنرانی در جمع اجتناب کنند
* علائم شدید اضطراب که در طول تعاملات اجتماعی ناخواسته یا استرس زا تجربه می شود
* مهارت های ارتباط کلامی ضعیف، که به دلیل ناتوانی فرد در تفکر واضح در هنگام تجربه اضطراب پیچیده است.
* خود ارزیابی بیش از حد انتقادی از عملکرد پس از پایان مکالمات یا ارائه های گفتاری
* عزت نفس پایین و کمبود اعتماد به نفس که با انتقاد مداوم از خود تقویت می شود.
هنگامی که با دوستان نزدیک یا خانواده تعامل ندارند، افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی شدید ترس عمیقی از قضاوت، طرد شدن، شرمساری یا تحقیر شدن در طول تعاملات اجتماعی دارند. هر چقدر هم که این ترس ها غیرمنطقی باشند، فرار از آنها دشوار است.
علل ژنتیکی اختلال اضطراب اجتماعی
افراد دارای والدین یا والدینی که از اختلال اضطراب اجتماعی رنج میبرند، 30 تا 40 درصد بیشتر احتمال دارد که خودشان به این بیماری مبتلا شوند . با این حال، نمی توان دانست که چه مقدار از ارتباط اضطراب اجتماعی والد-کودک بر اساس ژنتیک و چه میزان بر اساس سبک فرزندپروری است که به طور طبیعی تحت تأثیر وجود این اختلال است.
تحقیقات اخیر در مورد نشانگرهای ژنتیکی خاص برای اضطراب اجتماعی بر تغییرات ژنی به نام SLCGA4 متمرکز شده است که در انتقال انتقال دهنده عصبی سروتونین نقش دارد، ماده ای شیمیایی که می تواند به تسکین اعصاب و تثبیت خلق و خوی کمک کند. هم کمبود و هم زیاد بودن سروتونین با علائم اضطراب اجتماعی مرتبط است و افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی برای تولید مداوم و بدون نوسان سروتونین تلاش می کنند.
به نظر می رسد انحراف در عملکرد ژن SLCGA4 با این مشکل مرتبط است و این ژن های معیوب می توانند از والدین به فرزندان منتقل شوند.
اختلال اضطراب اجتماعی و مغز
اسکن های مغزی نشان داده است که افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی از بیش فعالی در بخشی از مغز به نام آمیگدال رنج می برند. آمیگدال مسئول تغییرات فیزیولوژیکی مرتبط با پاسخ "پرواز یا مبارزه" است، که بدن را برای پاسخ دادن به تهدیدات درک شده، واقعی یا خیالی، بسیج می کند.
عمل در آمیگدال باعث بهمنی از علائم مشخص شده با اضطراب شدید می شود، از جمله ضربان قلب سریع، عرق کردن کف دست، هیجان تنفسی، سفت شدن ماهیچه ها، افزایش سطح قند خون و یخ زدن مغز که باعث می شود مبتلایان به اضطراب قادر به تفکر یا استدلال عادی نباشند.
هنگامی که افراد موجی از اضطراب را تجربه می کنند، تمرکز ذهنی به بخشی از مغز به نام قشر جلوی مغز منتقل می شود. وظیفه قشر جلوی مغز این است که این واکنش ها را با ارزیابی منطقی و آرام آرام کند و اگر تهدید واقعی وجود نداشته باشد، قرار است سیگنال هایی را به آمیگدال بفرستد که پاسخ اضطراب آن را خنثی کند.
اما در مبتلایان به اضطراب اجتماعی، قشر جلوی مغز در واقع به جای آرام کردن آمیگدال، فعالیت آن را تقویت می کند . افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی چنان ترس عمیقی از واکنش های افراد دیگر دارند که مغز آنها تعاملات اجتماعی را به عنوان تهدیدی مشروع تعبیر می کند و هیچ مقدار از بازتاب منطقی نمی تواند این ترس ها را کاملاً تسکین دهد.
خوشبختانه، مغزها را می توان برای ایجاد مدارها و اتصالات جدید در هر سنی دوباره برنامه ریزی کرد. با کمک درمان شناختی-رفتاری (شکل درمانی ترجیحی برای اضطراب اجتماعی)، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی میتوانند مغز خود را برای واکنش منطقیتر و بازتابگرانهتر در طول برخوردهای اجتماعی که هیچ خطر واقعی ندارند، آموزش دهند.
تحقیقات گسترده ارتباط بین سبک های فرزندپروری منفی و اختلالات اضطرابی از جمله اختلال اضطراب اجتماعی را تایید کرده است.
وقتی والدین بیش از حد کنترل میکنند، سریع انتقاد میکنند، تمایلی به ابراز محبت ندارند یا بیش از حد نگران نظرات دیگران هستند، تصور کودک از خود و تصور او از جهان میتواند با کلمات و اعمال مرتبط با این ویژگیها شکل بگیرد.
کودکان و نوجوانان وقتی در این محیط بزرگ می شوند ممکن است نسبت به افراد دیگر بیشتر ترسیده و کمتر اعتماد کنند و همچنین بر عزت نفس و اعتماد به نفس آنها تأثیر منفی بگذارد. در این موارد، والدین متوجه مضر بودن اعمالشان نمیشوند، اما تمرکز آنها بر روی چیزهای منفی بهطور ناخواسته میتواند فرزندانشان را در آینده با مشکل مواجه کند.
معمولاً تا زمانی که مبتلایان به بزرگسالی نرسند، اختلال اضطراب اجتماعی تشخیص داده نمیشود، اما علائم معمولاً در اواخر دوران کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر میشوند، که این ایده را تقویت میکند که تأثیرات والدین در ایجاد این اختلال نقش اساسی دارد.
تأثیرات محیطی و تجربیات پر استرس زندگی به عنوان عاملی برای اضطراب اجتماعی
رویدادهای استرس زای زندگی و آسیب های روحی در دوران کودکی می تواند بر ایجاد مشکلات اضطراب اجتماعی تأثیر بگذارد. برخی از مواجهه هایی که ارزش پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی شدید دارند عبارتند از:
- آزار جسمی، جنسی یا عاطفی
- قلدری یا مسخره کردن توسط همسالان
- درگیری های خانوادگی، خشونت خانگی و طلاق
- مرگ یا ترک خدمت توسط والدین
- استرس مادر در دوران بارداری یا نوزادی
تجربیات آسیب زا می تواند این ایده را تقویت کند که جهان مکانی ترسناک و غیرقابل پیش بینی است، و به ویژه می تواند برای بچه ها تکان دهنده و ناامید کننده باشد که متوجه شوند مراقبان آنها قادر به رفتارهای خودخواهانه یا آسیب زا هستند.