برای مشاوره با روانپزشک کودک در تهران وقت بگیرید
رفتار درمانی و شناختی- رفتاری
رفتار درمانی برای کودکان مبتلا به اختلال سلوک بر اساس نظریه یادگیری مشتق شده علمی است. ایده اصلی این است که الگوهای رفتاری تا حد زیادی از قرار گرفتن در معرض پاداشها و پیامدها آموخته میشوند، و بنابراین، رفتارهای نامناسب را میتوان از طریق دستکاری نظاممند پاداشها و پیامدهایی که به طرفداری کمک میکند، «از یاد نگرفت» و با رفتارهای اجتماعی مناسبتر جایگزین کرد. - رفتار اجتماعی و جلوگیری از رفتار ضد اجتماعی.
راهبردهای رفتاری مورد استفاده در درمان اختلال سلوک بر کاهش سرزنش (والدین اغلب خود را برای ایجاد مشکل علاوه بر سرزنش فرزندشان سرزنش می کنند)، افزایش نظارت و نظارت والدین بر رفتار کودکان (مثلاً ایفای نقش، آموزش) و اجرای آن متمرکز است. انقباض رفتاری در قرارداد رفتاری، یک توافقنامه خاص بین مراقبین و کودکان تنظیم می شود. هر قرارداد رفتاری با جزییات صریح توضیح می دهد که دقیقاً چه تغییرات رفتاری مورد نظر است. برای مثال، قراردادی که برای کاهش رفتارهای بیاحترامی طراحی شده است، ممکن است راههای متعددی را برای بیان بیاحترامی توصیف کند، مانند زیر لب زمزمه کردن، صحبت کردن، چرخاندن چشمها و غیره. رفتارهای جایگزین مطلوب تر و پاداش هایی که با این رفتارهای مناسب همراه خواهد بود. اگرچه این تمرکز بر پاداش ها و مجازات ها می تواند در نگاه اول تمامیت خواهانه به نظر برسد، اما در واقع اصلا اینطور نیست. با بیان جزئیات پیامدها، قرارداد رفتاری در واقع تمایل والدین را به تنبیه خودسرانه منع میکند و آن را با برنامهای از پاداشها و تنبیههایی که به وضوح توسط کودکان قابل پیشبینی است جایگزین میکند.
علاوه بر پرداختن به رفتارهای مشکل دار خاص، درمان همچنین بر کمک به والدین تمرکز دارد تا بفهمند چگونه می توانند انضباطی مؤثرتر و منصفانه تر باشند. مهارت های فرزندپروری مانند تشخیص اینکه کدام رفتارهای مشکل ساز جزئی را باید نادیده گرفت و کدام را باید مورد توجه قرار داد، دادن دستورالعمل های واضح به جای مبهم برای نحوه رفتار کردن به کودکان و ایجاد و برقراری قوانین خاص اغلب به عنوان بخشی از درمان به والدین آموزش داده می شود. (حل مسئله) و مهارت های ارتباطی.
رفتاردرمانگران مدرن تشخیص می دهند که پرداختن به افکار کودکان به همان اندازه مهم است که به رفتارهای مشکل دار واقعی آنها اهمیت می دهد. این به این دلیل است که افکار می توانند یک عملکرد انگیزشی داشته باشند. اگر کودکان درک اشتباه، تعمیم بیش از حد یا اغراق آمیز از یک موقعیت داشته باشند، این امر می تواند آنها را به احتمال زیاد بدرفتاری کند. رویکردهای شناختی-رفتاری برای درمان به کودکان و والدین می آموزد که هم باورهای نادرستی را که احتمال تعارض را افزایش می دهد شناسایی و به آنها رسیدگی کنند و هم به از بین بردن و از بین بردن آن باورها کمک کنند.
به عنوان بخشی از درمان شناختی رفتاری، درمانگران با کودکان کار می کنند تا به آنها کمک کنند چندین مهارت شناختی مهم را توسعه دهند، از جمله قالب بندی مجدد شناختی رویدادهای استرس زا (به عنوان مثال، کمک به کودکان برای ایجاد راه های جایگزین و صلح آمیزتر برای تفکر در مورد معنای موقعیت های استرس زا به طوری که خشم ایجاد کند. یک پیامد خودکار نیست). آموزش مدیریت خشم، که عموماً شامل آموزش به افراد برای مدیریت بهتر احساسات ناامیدی با یادگیری تشخیص و خنثی کردن احساسات خشم با روشهای بازسازی و تمدد اعصاب مانند آرامش عضلانی یا تنفس عمیق است، نیز ممکن است آموزش داده شود.