نظریه روانکاوی چیست و چگونه شکل گرفت؟

در این وبلاگ در حیطه مشکلات و بیماریهای بدن انسان صحبت می شود

نظریه روانکاوی چیست و چگونه شکل گرفت؟

۶۲ بازديد

نظریه روانکاوی سازماندهی شخصیت و پویایی رشد شخصیت را بررسی می کند. این اصطلاح و نظریه توسط زیگموند فرد، عصب شناس اتریشی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد. با توجه به  ایده های بزرگ در شخصیت ، یکی از بزرگترین نقاط قوت نظریه روانکاوی این است که می توان از آن برای توضیح ماهیت رشد انسان و تمام جنبه های عملکرد ذهنی استفاده کرد. با این حال، منتقدان نظریه روانکاوی ادعا می کنند که این نظریه رفتار انسان را به شدت اغراق و تعمیم می دهد. این مقاله تاریخچه و توسعه نظریه روانکاوی و همچنین بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات کلیدی را بررسی خواهد کرد.

نظریه روانکاوی فروید

فرهنگ  لغت انگلیسی آکسفورد روانکاوی  را اینگونه  توصیف می کند 

روشی درمانی که توسط زیگموند فروید برای درمان اختلالات روانی با بررسی تعامل عناصر خودآگاه و ناخودآگاه در ذهن بیمار و آوردن ترس ها و تعارضات سرکوب شده به ذهن خودآگاه با استفاده از تکنیک هایی مانند تعبیر خواب و تداعی آزاد ابداع شد. همچنین: یک سیستم نظریه روانشناختی با این روش همراه است.

زیگموند فروید اولین بار در سال 1896، زمانی که 40 سال داشت، اصطلاح "روانکاوی" را ابداع کرد. فروید روانکاوی را نوعی درمان برای درمان بیماری های روانی می دانست و همچنین پیچیدگی های رفتار انسان را با تمرکز بر ناخودآگاه ذهن توضیح می داد. به طور خاص، او اظهار داشت که آنچه که یک فرد در دوران کودکی از سر می‌گذراند، نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت و رفتار او در بزرگسالی بازی می‌کند، اغلب به روش‌هایی که ممکن است بلافاصله آشکار نباشد.

ریشه نظریه روانکاوی فروید یک هدف خاص است: رساندن محتویات ضمیر ناخودآگاه یا ناخودآگاه شخص به سطح آگاهی، جایی که بتوان آنها را بررسی کرد و بهتر درک کرد. او معتقد بود که مردم اغلب احساسات سرکوب شده را به قدری عمیق دفن می کنند که نمی توان به راحتی به آنها دسترسی داشت. کار یک روانکاو این است که به بیمار کمک می کند تا از طریق بازجویی و گفتگو، خاطرات و احساسات سرکوب شده را کشف کند و سپس از هر دانش جدید برای درمان بیماری های روانی و روان رنجوری بیمار استفاده کند.

فروید در سال 1881 با مدرک پزشکی خود در رشته اعصاب فارغ التحصیل شد و مدت کوتاهی پس از آن یک مطب خصوصی راه اندازی کرد که در آن بیماران مبتلا به اختلالات روانی را درمان می کرد. با این حال، تنها زمانی که معلم و همکارش، یوزف بروئر، با «آنا او» برخورد کرد، فروید شاهد چرخش معناداری در حرفه‌اش بود.  مورد آنا او ، که برویر با فروید در میان گذاشت، بسیار مهم بود، زیرا برویر ادعا می کرد که درمان روانکاوانه او برای کاهش یا از بین بردن علائم او مؤثر است.

آنا او به هیستری مبتلا بود و از علائمی مانند توهم، فلج و تشنج رنج می برد، همه بدون علت فیزیکی شناخته شده. به دلیل درمان با بروئر، آنا او توانست خاطرات سرکوب شده و وقایع آسیب زا از گذشته خود را به یاد بیاورد، که به ادعای برویر، آنا او را از فلج او درمان کرد.

در نتیجه، زمانی که برویر داستان آنا او را با او در میان گذاشت، فروید یک "لحظه لامپ" را تجربه کرد. فروید بر این باور بود که علائم فیزیکی اغلب احساسات سرکوب شده و آسیب‌های روحی را در ریشه خود دارند. قبل از ظهور فروید، هیچ کس واقعاً یک نظریه منسجم برای بررسی اینکه چگونه یا چرا ترومای سرکوب شده ممکن است در چنین راه های فیزیکی ظاهر شود، ایجاد نکرده بود.

مدل روانکاوی

مدل روانکاوی فروید ذهن را به سه بخش تقسیم می کند: خودآگاه، پیش آگاه و ناخودآگاه. ضمیر خودآگاه حاوی افکار، احساسات و توجه فعلی است، در حالی که ضمیر ناخودآگاه، که بیشتر به عنوان ناخودآگاه شناخته می شود، حاوی اطلاعاتی است که می توانیم به خاطر بسپاریم و از خاطرات خود بازیابی کنیم. به عقیده فروید، ضمیر ناخودآگاه در سطحی عمیق‌تر وجود دارد و مکانی است که مکانیسم‌هایی را که رفتار ما را هدایت می‌کنند، از جمله تمایلات و غرایز ذاتی‌مان، در آن ذخیره می‌کنیم.

فروید بعداً در زندگی حرفه‌ای خود، مدل پیچیده‌تری  از ذهن را توسعه داد  که از سه سطح آگاهی که قبلاً نظریه‌پردازی کرده بود، تکامل یافت. یک بار دیگر مدل او ذهن را به سه لایه تقسیم کرد.

  • شناسه  بخشی  از ضمیر ناخودآگاه است. در سطح ناخودآگاه بر اساس غریزه کار می کند. فروید گفت که غرایز بیولوژیکی انسان دو نوع عملکرد دارند: اروس رفتارهای تداوم بخش زندگی را فعال می کند. غریزه زنده ماندن است. تاناتوس، غریزه مرگ، مخالف آن است. فعالیت تهاجمی و مخرب را فعال می کند.
  • ایگو  در دوران نوزادی شروع به رشد می  کند. در خدمت شناسه عمل می کند و در عین حال به عنوان یک سیستم کنترل و تعادل بر روی اغراض های غریزی شناسه عمل می کند. ایگو اطمینان حاصل می کند که ما به گونه ای رفتار می کنیم که از نظر اجتماعی قابل قبول است.
  • سوپرایگو  ، همچنین بخشی از ضمیر ناخودآگاه، خانه حس اخلاقی ماست. این از اقدام اخلاقی و اصولی حمایت می کند.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.