آیا نگران این هستید که خجالتی بودن فرزندتان مانع پیشرفت او شود؟ یا اینکه رفتار «آهسته و بیاحساس» او ممکن است ارتباط برقرار کردن با دوستان جدید، کشف فرصتهای جدید یا لذت بردن از تجربیات جدید را برای او دشوارتر کند؟ شما تنها نیستید.
بسیاری از والدین نگرانند که خجالتی بودن یا کمرویی فرزندشان آنها را عقب نگه دارد، منزوی کند و مانع از دوستیابی آنها شود. یا اینکه خجالتی بودن یک نقص شخصیتی است که برای موفقیت باید بر آن غلبه کرد. متخصصان بیمارستان کودکان فیلادلفیا (CHOP) میگویند این درست نیست.
یک روانشناس CHOP توضیح میدهد که داشتن دلبستگی به مراقبان اصلی و سوءظن به غریبهها طبیعی است. این بخشی طبیعی از رشد کودک است و برخی از کودکان ممکن است برای سازگاری - یا "گرم شدن" - نسبت به دیگران به زمان بیشتری نیاز داشته باشند.
دکتر کیتی کی. لاکوود، متخصص اطفال ، اضافه میکند: «ما باید در برچسب زدن به کودکان یا اجازه دادن به دیگران برای برچسب زدن به فرزندانمان به عنوان «خجالتی» یا «کنارهگیر» بسیار محتاط باشیم. در عوض، ما والدین را تشویق میکنیم که به فرزندشان بگویند دیر صمیمی میشود و خودشان کودکان را تشویق کنیم که هر زمان احساس راحتی کردند، به سوالات پاسخ دهند.»
چگونه میتوانم به یک کودک خجالتی کمک کنم؟
دلایل مختلفی وجود دارد که یک کودک ممکن است به کندی با افراد، مکانها یا فعالیتهای ناآشنا ارتباط برقرار کند - و این امر تا حد زیادی به سن و مرحله رشد کودک بستگی دارد. بسیاری از کودکان خردسال به طور خاص تحت تأثیر والدین یا مراقبان روزانه خود قرار میگیرند و ممکن است با پدربزرگ یا مادربزرگ یا دوستی که به ندرت با آنها تعامل دارد - به خصوص اگر مراقب اصلی در آنجا نباشد - احساس راحتی نکنند. با ورود کودکان به مدرسه و مواجهه با موقعیتهای بیشتر با همسالان، ممکن است به دلیل ترس از اشتباه کردن، مسخره شدن یا مورد توجه قرار گرفتن، عقبنشینی کنند.
والدین، به طور قابل درکی، میخواهند فرزندان خود را از احساس ناراحتی یا نگرانی محافظت کنند. اما شما نمیتوانید فرزندتان را برای مدت طولانی از احساسات خودش دور نگه دارید. در عوض، میتوانید با آمادهسازی، تمرین، بازخورد مثبت، اعتبارسنجی و پرت کردن حواس، به فرزند دیرجوش خود کمک کنید.
آمادگی کلید اصلی است
والدین میتوانند با ارائه ابزارهایی به کودکان دیرجوش، به آنها کمک کنند تا در موقعیتهای جدید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند. برای مثال، اگر قرار است به یک پارک یا زمین بازی جدید بروید، قبل از رسیدن به آنجا به فرزندتان در مورد آن بگویید و موارد زیر را با او در میان بگذارید:
- کارهای جالبی که آنجا انجام خواهید داد
- چه کسانی و چه چیزهایی را ممکن است ببینید یا تجربه کنید
- پیشنهادهایی در مورد راههایی که میتوانند به دیگران بپیوندند یا فعالیت خودشان را شروع کنند
اگر جزئیاتی در مورد مکان میدانید، میتوانید اطلاعاتی در مورد فعالیتها یا تجهیزات زمین بازی که میدانید فرزندتان از آنها لذت میبرد (مثلاً تاب، باشگاه ورزشی جنگلی) به اشتراک بگذارید. وقتی به آنجا رسیدید، از فرزندتان پیروی کنید. کودکانی که دیرتر به محیط عادت میکنند ممکن است ترجیح دهند ابتدا با والدین خود در پارک قدم بزنند و مشاهده کنند. فرزندتان را تشویق کنید تا در مورد آنچه میبیند صحبت کند - و اینکه دوست دارد به چه فعالیتی بپیوندد.
وقتی فرزندتان کوچک است، ممکن است لازم باشد قبل از معرفی فرزندانتان، مکالمهای را با یکی دیگر از والدین شروع کنید. اما با بزرگ شدن فرزندتان، مهم است که یاد بگیرد چگونه مکالمات غیررسمی را در مورد علایق مشترک - مانند بازی گرگم به هوا یا جمعآوری بلوط - شروع کند. میتوانید با الگوسازی رفتار، مانند معرفی خود و فرزندتان به دیگران، به او کمک کنید.
تمرین، تمرین، تمرین
تعامل با افراد جدید میتواند ترسناک باشد - حتی برای بزرگسالان. برای کمک به کودکان دیرجوش برای ملاقات با دیگران، تمرین در خانه یا با فرزندان دوستان بزرگسال یا اعضای نزدیک خانواده را در نظر بگیرید. اگر میدانید که فرزندتان و دوست جدیدش علاقه مشترکی دارند، به آنها اطلاع دهید و یک مکالمه اولیه مانند این را شروع کنید: "شنیدم هر دوی شما ابرقهرمانان را دوست دارید. دوست دارید چه قدرت فوقالعادهای داشته باشید؟"
میتوانید به فرزندتان یاد بدهید که به دنبال سرنخهایی در مورد آنچه کودک دیگری ممکن است دوست داشته باشد بگردد - چه یک تیشرت فروزن، یک اسباببازی دایناسور یا کفشهای کتانی چراغدار باشد. یک تعریف یا اظهار نظر سریع میتواند یخ را بشکند.
بازخورد مثبت
وقتی میبینید فرزندتان سعی میکند از منطقه امن خود خارج شود، تلاشهایش را تحسین کنید - حتی اگر پیشرفتش کندتر از آن چیزی باشد که شما میخواهید. شاید به جای اینکه تنها بازی کند، در نزدیکی کودک دیگری بازی کند، به جوکهایش بخندد یا سوالی بپرسد.
ابزار دیگری که میتواند مفید باشد، ارائه یک «نگاه مثبت» به فرزندتان پس از یک تجربه اخیر است. شاید فرزندتان نگران بوده که در پارک کسی را برای بازی کردن نداشته باشد، اما در نهایت با شما و یک گروه دونفره والد-فرزند دیگر فریزبی بازی کرده است. مهارتها، تلاشها و آمادگی او را تحسین کنید.
احساسات آنها را تأیید کنید
مانند بزرگسالان، کودکان اغلب احساسات قوی را تجربه میکنند. اما آنها همیشه ابزار لازم برای ابراز این احساسات را ندارند. این میتواند برای کودکان - و والدینشان - ناامیدکننده باشد. برای اینکه به شما و فرزندتان کمک کنید تا با هم کنار بیایند، سعی کنید به آنها زمان و فضا بدهید تا پس از یک ناامیدی، احساسات خود را پردازش کنند. از فرزندتان بپرسید که از شما چه میخواهد - در مورد آن صحبت کنید، او را در آغوش بگیرید، تنهایش بگذارید یا به سادگی کنارش بنشینید.
والدین ممکن است لازم باشد کودکان و نوجوانان را به ابراز احساسات تشویق کنند. آنچه را که مشاهده میکنید به اشتراک بگذارید و یک سؤال باز بپرسید که برای تحریک پاسخ طراحی شده باشد، مانند: «متوجه شدم که امروز بعد از پارک خیلی ساکت شدی، چه احساسی داشتی؟» سؤالات میتوانند به شما کمک کنند تا افکار و احساسات فرزندتان را بهتر ارزیابی کنید و میتوانید با خودگوییهای مثبت، عزت نفس و اعتماد به نفس فرزندتان را تقویت کنید.
حواس پرتی
سعی کنید نگذارید فرزندتان غرق در افکارش شود. اشکالی ندارد که به او زمان بدهید تا پردازش کند، اما میتوانید با پرت کردن حواس فرزندتان، به او کمک کنید تا از ترس/نگرانی عبور کند. این میتواند چیزی ساده مانند پیادهروی در فضای باز، رفتن به مرکز خرید، بازی تختهای یا تماشای فیلم باشد.
وقتی خجالتی بودن تبدیل به اضطراب میشود
در حالی که بسیاری از کودکان از مرحله خجالتی خود خارج میشوند یا یاد میگیرند که سازگار شوند، برای برخی، این احساس میتواند رشد کند و تشدید شود و به اضطراب اجتماعی تبدیل شود. بین کمرویی و اضطراب اجتماعی تفاوت مشخصی وجود دارد.
اگر احساسات فرزندتان عملکرد یا توانایی او را برای شرکت در فعالیتهای معمول دوران کودکی - مانند مدرسه، ورزش یا فعالیتهای دیگر - مختل میکند، وقت آن است که با یک متخصص صحبت کنید.
هدف علم روانشناسی چیست؟